معنی حفر، کاوش، حفاری، کنایه، کندن، (مج.) کاوش کردن فرو کردن, معنی حفر، کاوش، حفاری، کنایه، کندن، (مجپ) کاوش کردن فرو کردن, معنی ptc، lاma، ptاcd، ljاdi، ljbj، (k[,) lاma lcbj tcm lcbj, معنی اصطلاح حفر، کاوش، حفاری، کنایه، کندن، (مج.) کاوش کردن فرو کردن, معادل حفر، کاوش، حفاری، کنایه، کندن، (مج.) کاوش کردن فرو کردن, حفر، کاوش، حفاری، کنایه، کندن، (مج.) کاوش کردن فرو کردن چی میشه؟, حفر، کاوش، حفاری، کنایه، کندن، (مج.) کاوش کردن فرو کردن یعنی چی؟, حفر، کاوش، حفاری، کنایه، کندن، (مج.) کاوش کردن فرو کردن synonym, حفر، کاوش، حفاری، کنایه، کندن، (مج.) کاوش کردن فرو کردن definition,